معنی بعد از نود و بوقی
حل جدول
پس از مدت زمان بسیار طولانی
نود
تسعون
از برنامه های ورزشی سیما، چون صد آید آن هم پیش ماست
لغت نامه دهخدا
بوقی. (ص نسبی) بشکل بوق.
- کلاه بوقی، کلاه بلند که بن آن گشاده و سر آن تنگ بوده است. (یادداشت بخط مؤلف).
- || آنکه کلاه بصورت بوق دارد.
- بوقی کردن کلاه کسی را، با زدن، شکل کلاه او را تباه و بدصورت وشکسته کردن. (یادداشت بخط مؤلف).
بوقی. (اِ) قسمی گل زینتی. (یادداشت بخط مؤلف).
|| قنطوریون غلیظ است. (فهرست مخزن الادویه) (تحفه ٔ حکیم مؤمن).
نود
نود. [ن َ وَ] (عدد، ص، اِ) عددی است، آن را به عربی تسعین گویند. (آنندراج) (برهان قاطع). نُه مرتبه ده. (ناظم الاطباء). عددی است معادل هشتاد به علاوه ٔ ده. (فرهنگ فارسی معین).تسعین. تسعون. نماینده ٔ آن در ارقام هندیه «90» و در حساب جُمَّل «ص » است. (یادداشت مؤلف):
نوان از نود شد کز او درگذشت
ز درد نوشته نود می نود.
ناصرخسرو.
نام احمد نام جمله انبیاست
چون که صد آمد نود هم پیش ماست.
مولوی.
|| (اِ) موضع اسفل. دبر. کون. (از برهان قاطع) (از آنندراج). این اطلاق به طریق تعمیه است، زیرا که عدد نود در عقد انامل به همین شکل است. (فرهنگ فارسی معین از سراج اللغات و فرهنگ نظام).
نود. [ن َ] (ع مص) به هر سو خمیدن از خواب. (منتهی الارب) (آنندراج). به هر طرف مایل شدن و خمیدن از خواب آلودگی. (از ناظم الاطباء). متمایل شدن بر اثر نعاس. (از اقرب الموارد). نواد. نودان. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد). نیز رجوع به نودان شود.
بعد
بعد. [ب ُ ع َ] (ع ص) خیر و فایده. یقال:انه لغیر بعد، و ما عنده بعد. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج). طائل. منفعت. (از اقرب الموارد).
فرهنگ معین
فرهنگ فارسی هوشیار
فرهنگ عمید
نه دهتا، عدد «۹۰»،
فارسی به انگلیسی
Ninety
فارسی به آلمانی
Neunzig
معادل ابجد
268